محمود خم شده بود و بند پوتینش را میبست .
یکدفعه یکی از بچهها به شوخی پتو را پرت کرد طرفم .
اسلحه از روی دوشم افتاد و خورد توی سر محمود .
سرش شکسته بود و داشت خونمیآمد .
برخلاف انتظارم
دیدم یک دستمال از جیبش در آورد و گذاشت روی زخم
و بعد هم از سالن خارج شد!!!! .
سردارسرلشکر شهید محمود کاوه
فرمانده لشکر ویژه شهدا
به نقل از ابراهیم پور خسروانی